نیروانای نارس



من هیچوقت آدمِ بمون درست کن و بسازش نبودم، تحمل میکردم. صبر، بیشتر از چیزی که فکرش رو بکنید ولی این صبر واسه این بود که ببینم روال معمول و طبیعی ماجرا به سمت بهتر شدن میره یا بدتر شدن. همیشه ترجیح دادم روال طبیعی اتفاق ها همونی باشه که هست یکم دست انداز البته توی روال طبیعی هم بد نیست و قابل تحمل. اگر هم این روال وشکل طبیعی قابل تحمل نبود کنده میشم ازش.ولی ساختن و درست کردن شرایط، حس زندگی با یک صورت جراحی شده ی فیک بد قواره رو داره اینه که وقتی مامان از فلانی که شوهرش بهش دروغ میگفت یا بی محلی میکرد یا بددهنی و رفتند مشاور و فلان و بهمان و الان اوضاعشون خوبه تعریف میکنه . میخوام اوق بزنم روی این‌اوضاع خوبشون.

توی کتاب "درباره ی فلسطین" چامسکی درباره ی این ایده ی صلح بین فلسطین و اسرائیلی ها که مبناش فراموش کردن گذشته است میگه توی این منطق طرف قدرتمند و ظالم ماجرا داره میگه من تاحالا به هرچی میخواستم رسیدم و هرکار خواستم کردم و نه تنها مسئولیتش رو برعهده نمیگیره بلکه با فراموش کردن گذشته اینجا یعنی از این به بعد هم اوضاع همینه و به هرچه که بخوام میرسم فقط تو مضاعف خفه شو.( با کمی دخل و تصرف) 

فراموش کردن و به صلح رسیدن در روابطی که یک طرف به عینه مقصر و ظالم بوده برای من تداعی کننده ی همین منطق هست دقیقا.

 


قلمم پیرمرد غرغرو ریش بلندِ کثیفِ ژنده پوشِ کمر خمیده ی سیگار به دستِ الکل در جیبی شده که جز اِهن و اوهون و نشخوار فحش ناموس به این و اون چیزی ازش در نمیاد.

ممکنه زیاد بیاد اینطرفا حرف مفت بزنه کارشه . از بس که حرف مفت شنیده.

 

ناموس کلمه یستیه شما بخون فحش بد. اون پیر مرد بهش میگه ناموسی.

شاید فکر کنید سگ سیاه افسردگی انرژی آدم رو کم میکنه ولی یک مدلش هم هست که انرژیت رو زیاد میکنه جوری که آخر سر از انرژی اضافه ای ک بعد از اون همه کار درونت مونده و نمیگذاره بخوابی بیشتر افسرده میشی. حالا اینکه این دقیقا چیه و کیه بماند برای روانشناس های پوفیوزی که از اول خون و روح ملت رو سر کشیدن.

اینجا خوبه اینجا چیزشر گفتن رو دوست دارم چون شماها حالمو بهم نمیزنید. هنوز کیوتیت. نه دروغ گفتم حتی اینجاهم حالمو بهم میزنه شما نه ولی یک صفحه سفید پر شده از شرو ور قابل انزجار نیست اگر درست صرفش کرده باشم پاشو خودتو جمع کن پاشو

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها